طرح تجاری یا بیزینس پلن(business plan) چیست؟  


طرح تجاری یا بیزینس پلن(business plan) چیست؟ 

طرحِ تجاري يك سندِ نوشته شده است كه شما را به عنوانِ يک کارآفرين با تمامِ عناصرِ دروني و بيرونيِ مربوط به فعاليتِ کارآفرينانه كه در شروعِ يك فعاليتِ كارآفرينانه موجود است، آشنا مي‌كند و بر تمامِ تصميم‌گيري‌هاي طولاني يا كوتاه‌ مدت درطيِ سه سالِ اوليه نظارت دارد. طرحِ تجاري معمولاً مجموعه‌اي از بخش‌هاي كاربردي مثلِ بخشِ بازاريابي، مالي، توليدي، و منابعِ انساني است. عموماً طرحِ تجاري به نقشه‌ي راه تشبيه مي‌شود.
بنابراين طرحِ تجاري مانندِ نقشه‌ي راه به سؤوالاتي از قبيلِ: هم‌اكنون من كجا هستم؟ به كجا مي‌روم؟ و چه‌طور به آن‌جا بروم؟ جواب مي‌دهد.
اگر ما به طرحِ تجاري به عنوانِ يك نقشه‌ي راه نگاه كنيم، احتمالاً بهتر مي‌توانيم اهميتِ آن را درك كنيم. اگر فرض كنيم شما سعي داريد از تهران به مشهد (براي سفر يا مأموريت) رانندگي كنيد، تعدادي راه براي عبور وجود دارد كه هريك مدت زمانِ عبور و هزينه‌ی متفاوتی خواهند داشت. درست مانندِ مسافر، كارآفرين بايد قبل ازآماده‌سازيِ طرحِ سفر بعضي تصميماتِ مهم را گرفته و اطلاعات جمع‌آوري كند.
در برنامه‌ی سفر، فاكتورهاي بيروني مثلِ تعميرِ اضطراريِ اتومبيل، شرايطِ آب و هوا، وضعيتِ جاده، مناظرِ ديدني، زمينِ مناسب براي اردو زدن، و 
 قابلِ ملاحظه هستند. اين عوامل اساساً توسطِ مسافر، غيرِ قابلِ كنترل مي‌باشند، اما بايد در طرح و برنامه در نظر گرفته شوند. به همین ترتیب كارآفرين بايد فاكتورهاي خارجي مثلِ قوانينِ جديد، رقابت، تغييراتِ اجتماعي، تغييرِ نيازهاي مصرفي و يا فن‌آوريِ جديد را در نظر بگيرد.
از طرفِ ديگر، مسافر درباره‌ی اين كه: چه ‌مقدار پول در دست‌رس دارد، چه مدت زماني دارد، انتخابِ اتوبان‌ها، جاده‌ها، اردوگاه‌ها، مناظر، و 
 کنترل دارد. مشابهِ آن كارآفرين در يك فعاليتِ كارآفرينانه‌ی نوپا تا حدي برتوليد، فروش، و كارمندانش کنترل دارد.
مسافر بايد تمامِ اين عوامل را در تصميم‌گيريِ اين كه: چه راه‌هايي را برود، در چه اردوگاهي بماند، چه مدتي در محلِ‌ انتخاب‌شده بماند، چه مدت زمان و چه مقدار پول براي نگه‌داريِ وسيله‌ی نقليه كنار بگذارد، چه كسي رانندگي كند و 
 در نظر بگيرد. لذا طرح و برنامه‌ی سفر به اين سه سؤوال پاسخ مي‌دهد كه: در حالِ حاضر كجايم؟ به كجا مي‌روم؟ و چه‌گونه به آن‌جا بروم؟ سپس مسافرِ مثالِ شما خواهد توانست تصميم بگيرد كه ‌از منابعِ موجود يا منابعِ جديد چه مقدار پول مي‌خواهد، تا طرح و برنامه با موفقيت پايان پذيرد.
برنامه‌ريزي، فرآيندي است كه در يك فعاليتِ اقتصادي هرگز پايان نمي‌پذيرد. برنامه‌ريزي در مراحلِ اوليه‌ی هر فعاليتِ كارآفرينانه‌ی نوپا بسيار مهم است. هرگاه كارآفرين درك و احساسِ بهتري از بازار، محصولِ توليدي، يا خدماتِ دادوستد شده، تيمِ مديريت، و نيازهاي ماليِ فعاليتِ كارآفرينانه پيدا كند، در اين راه موفق‌تر خواهد بود. زماني كه فعاليتِ كارآفرينانه از مراحلِ اوليه به يك تجارتِ كامل مي‌رسد، برنامه‌ريزي به عنوانِ جستجوهاي مديريتي به جهتِ رسيدن به اهدافِ تجاريِ كوتاه‌مدت يا بلندمدت، ادامه پيدا مي‌كند.
در طولِ فعاليتِ كسب‌وكارِ خود، اطلاعاتِ جديد كسب كنيد و برنامه‌ي كسب‌وكارِ خود را به‌روز كنيد. كسب‌وكارِ شما بايد در گذرِ كار از مرحله‌ي راه‌اندازي به مرحله‌ی رشد و توسعه، مانندِ موجودي زنده به تكامل برسد.
در هر سازمان ممكن است برنامه‌هاي بازاريابي، برنامه‌هاي نيروي انساني، طرح‌هاي توليد، و برنامه‌هاي فروش كم و بيش پيدا شوند. برنامه‌ها ممكن است كوتاه‌مدت يا بلندمدت بوده و يا اين كه عملكردي يا استراتژيك باشند. با وجودِ اين كه اين برنامه‌ها ممكن است عملكردهاي مختلفي داشته باشند، ولي تمامِ ‌آن‌ها يك هدفِ مهم دارند: فراهم كردنِ راهنما و ساختاری براي مديران در محيطِ بازاري كه با سرعت تغيير مي‌كند
.


رفتار با کارمندتان

چهار نکته که نشان می‌دهند کارمندانتان به توجه شما نیاز دارند

 

1. کارمندی همیشه دیر می‌آید یا بیش از حد تلفن می‌زند و خبر می‌دهد که مریض است.

یک کارمند خوشحال سر وقت داخل محیط کارش حاضر می‌شود و اغلب اوقات بهانه مریضی نمی‌گیرد. اگر کارمندی از کار خویش راضی باشد، دلیلی ندارد که دچار خستگی مزمن شود. اما اگر چنین چیزی در کارمندانتان مشاهده نمی‌کنید، باید خطر را جدی بگیرید.
اول بررسی کنید و ببینید که آیا کارمند شما دلیل موجهی دارد (مثلاً مرگ در میان نزدیکان یا مسائل شخصی) یا خیر. اگر کارمندتان همیشه از این بهانه‌ها می‌آورد که «داخل ترافیک گیر افتادم» یا «کار واجبی برای انجام دادن داشتم» شاید در واقع به دنبال مکان‌های بهتر و رضایت‌بخش‌تری براي کارکردن می‌گردد. آنها شاید به مصاحبه‌های کاری می‌روند یا با دوستانی که فرصت‌های شغلی می‌شناسند قرار ملاقات می‌گذارند.
یک کارمند ناراحت اغلب به خاطر این فکر که باید دوباره سر کار برود، مریض می‌شود. مریضی‌های رایج در این موارد سردردهای استرسی یا مشکلات معده است.

 

2. کارمندان شما استراحت‌های طولانی می‌کنند.

اینکه کارمندان برای ناهار یا نوشیدن قهوه استراحت کنند، هیچ عیبی ندارد. این کارها فرصت مناسبی برای کارمندان پدید می‌آورد تا با همکاران خویش روابط دوستانه‌ای برقرار کند و کمی تفریح کند. اما اگر کارمند شما بیش از آنکه کار کند، وقت صرف خوردن ناهار و نوشیدن قهوه کند، آنوقت باید به او توجه خاصی نشان دهید و مشکل‌اش را بفهمید.

 

3. کارمند شما دیگر مولد نیست یا سطح قابلیت تولید وی کاهش می‌یابد.

کارمندان ناراحت همه‌اش به ساعت نگاه می‌کنند. دیر می‌آیند و آرام و قرار ندارند تا از دفتر کار بیرون بزنند. وقتی کیفیت اجرای یکی از کارمندانتان نزول کرد، شما در مقام مدیر باید دریابید که چه بسا رضایت چندانی از کار خویش ندارد. آن وقت ملاقاتی حضوری و چهره‌به‌چهره با وی ترتیب دهید و ببینید مشکل از کجا آب می‌خورد.
اگر از کارش ناراضی بود، فرصت بدهید در جاهای دیگر و روی پروژه‌های دیگری کار کند که به آنها علاقه بیشتری دارد. یک مدیر باید احساسات کارمندان خویش را بفهمد و بتواند انگیزه کافی را برای آنها فراهم آورد.

 

4. کارمند شما از دیگران فاصله می‌گیرد.

کارمندان خوشحال بیشتر دوست دارند با همکارانشان ارتباط بگیرند. آنها حال‌و‌هوایی شادان دارند و به خوبی با دیگران کنار می‌آیند و کار می‌کنند. اگر شور و شوق یک کارمند تغییر کند، باید ابتدا مافوق مستقیم وی را در نظر بگیرید و به او اخطارهای لازم را بدهید.اگر کارمندی از جمع همکاران کنار بکشد، ممکن است نشانه این باشد که وی مشکلات عاطفی یا اجتماعی یا شخصی پیدا کرده است. به‌علاوه کارمندان ناراحت با کوچک‌ترین چیزی اذیت می‌شوند و آزار می‌بینند. وقتی چیزهای کوچک کارمندانی را آزار دهد، ممکن است وی صدایش را بالا ببرد یا حتی دعوا راه بیندازد.

 

 

چهار نکته برای داشتن کارمندانی خوشحال    

 

1. آینده کاری آنها را به طور شفاف بیان کنید و مسیر را برایشان مهیا سازید.

کارمندان دوست دارند تا از آینده کاری خود در شرکت شما باخبر شوند. به علاوه، برنامه‌های آموزش و توسعه باید فراهم شوند تا به کارمندان شما کمک کنند تا چیزهای نو یاد بگیرند و دانش خویش را گسترش دهند.

 

2. اهمیت توازن بین کار و زندگی را به رسمیت بشناسید.

یک مدیر باید پی ببرد که کارکنان او علاوه بر کارکردن، پدر، مادر، دختر، دوست و الخ هم هستند. هیچ کارمندی دوست ندارد بیش از ساعات کاری مورد نیاز در دفتر کار بماند. وی دوست دارد تا وقت آزاد خود را با دوستان یا خانواده خویش بگذراند. مدیر باید نسبت به زمان کاری حساس باشد و به کارمندان خویش اجازه دهد تا در مورد دیگر مسائل زندگی خویش نیز وقت داشته باشند.

 

3. تشویق کنید و محترم بدانید.

هر انسانی به صورت ذاتی تمایل دارد تا تشویق شود و کار او را ارج بنهند. وقتی کارمند شما کاری فوق‌العاده انجام می‌دهد، او را تشویق کنید. وقتی ایده‌ای درخشان پیشنهاد می‌دهد، حتما از وی قدردانی کنید.

 

4. به انتقادها گوش دهید و خود نیز نقدهای سازنده وارد کنید

کارمندان وقتی خوشحال‌تر خواهند بود که بدانند روسای آنها گوش شنوا دارند، زیرا با دانستن این واقعیت انگیزه بالاتری پیدا می‌کنند و اهمیت بیشتری برای خود در محیط کار قائل می‌شوند. همچنین می‌توانند ایده‌های خلاقانه و کارساز ارائه دهند و وقتی یک کارمند اشتباه کند، مدیر نباید در ملاء عام وی را توبیخ کند. سعی کنید انتقادها را به‌صورت پنهانی‌تر و محترمانه بیان کنید.





منبع: workawesome.com

 


مدیریت معکوس

تاکنون در مورد مدیریت معکوس چیزی شنیده‌اید! احتمالا پاسختان منفی است، اما مطمئن هستم در بین دوستان و آشنایان به کرات به آنها برخورده‌اید و دیده‌اید افرادی را که با چه پشتکاری جهت تخریب خود و امور مربوط به خود می‌‌کوشند و اصلا گوششان بدهکار نصایح اطرافیان نیست. حداقل ده نفر را می‌‌شناسم که به شدت طرفدار مدیریت معکوس هستند، برای مثال وقتی از آنها به طور مستقیم خواهش می‌‌کنم تا دیگر از مسائل ناامیدکننده حرف نزنند، می‌‌بینم که با پشتکاری عجیب سلسله وقایع هفتگی خود را که همه حکایت از بدبختی آنها دارد و ناامیدی را می‌‌رساند برایم تعریف می‌‌کنند... شما هم بخوانید، برایتان جالب است.
▪ به هیچ عنوان با کسی مشورت نکنید مگر کسانی که مطمئن هستید صلاحیت ندارند! 
مشورت با دیگران باعث بازتر شدن حوزه دید انسان‌ها و عملکرد مثبت و مستقیم آنها می‌‌شود. پس برای حرکت در جهت عکس لازم است که راه هرگونه فکر یا ایده جدید که بتواند رویای پنهان از چشم شما را معلوم کند، ببندید. با دید بسته حرکت کردن از روش‌هایی است که خیلی سریع به ناکامی که هدف شماست می‌‌انجامد یعنی جلوی هر ایده جدید را از ابتدا بگیرید. ولی در این بین هستند کسانی که خیلی خوب می‌‌توانند روحیه شما را تضعیف کرده یا شما را به بیراهه‌ها رهنمون کنند. پس برای رفتن به بیراهه از بیراههرفتگان کمک بگیرید!
▪ بی‌نظمی را تمرین کنید!
نظم از اموری است که ناخودآگاه وضعیت آدم‌ها را بهتر کرده و نظم ظاهری به مرور زمان باعث نظم درونی و در نتیجه پیشرفت و رشد می‌‌شود پس در هر زمینه‌ای بی‌‌نظمی را تمرین کنید مثلا در محیط کار به تفریح مشغول شوید و یا در خانه کار کنید و... که این رفتار خیلی خوب شما را به تخریب می‌‌کشاند!
▪ سرسختی به جای نرمی فراموش نشود!
اصل بعدی حرکت معکوس آن است که سعی شود در برخورد با دیگران و مسائل نهایت سرسختی را از خود نشان دهید زیرا نرمی اصلی است در جهت سازندگی. با انعطافپذیری می‌‌توان موفق شد نه ناموفق. پس سعی کنید مانند درختان سخت بایستید تا شکننده‌تر باشید زیرا اگر مانند یک نهال منعطف باشید شاید طوفان به راحتی نتواند شما را بشکند! شعارتان باید مرغ یک پا دارد باشد!
▪ و اما هماهنگی
در کتاب جریان هدایت الهی آمده است: (راهی را برگزینید که با شرایط زندگی و ویژگی‌های فردی و محیطی شما هماهنگ‌تر و سازگارتر باشد.) راستش دلم نمی‌‌آید بگویم بی‌‌خیال این جمله شوید اما همان قدر بگویم که یکی از اصول مهم در حرکت صعودی، رعایت اصل هماهنگی است و یکی از جنبه‌های هماهنگی وقتی است که مثلا کسی می‌‌خواهد ارتباط موثری را با دیگری برقرار کند.در این حال باید هماهنگ با سطح درک و آگاهی و زبان آن فرد با او صحبت کند و لازمه رعایت این اصل هوشیار بودن است، پس...
در پایان می‌‌گویم که امیدوارم شما خواننده گرامی اگر معکوس‌گرا هستید دست کم زمان خواندن این مقاله در این حالت خود بمانید و توصیه‌های معکوس ما را طبق عادت همیشگی خود به صورت معکوس به کار گیرید. می‌‌دانید که منفی در منفی می‌‌شود...

 

منبع : خانواده سبز

رموز مدیریت موفق

·         واقعیت ها را در نظر بگیرید ! نه تنها واقعیت های آشکار را بلکه واقعیت های مفروض یا آنچه وقوعش را دارید . اما مواظب باشید که واقعاً واقعیت داشته باشند .

·         پیش فرض های نادرست زیربنای همه شکست ها هستند . پیش فرض های شما کدامند ؟ اگر درست نباشند چه ؟

·         به حس برتر اعتماد کنید و به ندای درونتان گوش بدهید .

·         اگر همیشه همان کارهایی را بکنید که تا به حال کرده اید همیشه همان چیزهایی را به دست خواهید آورد که تا به حال به دست آورده اید .

·         برای به دست آوردن چیزی که تا به حال به دست نیاورده اید باید تبدیل به کسی بشوید که تا به حال نبوده اید .

·         آیا در بین کسانی که برایتان کار می کنند کسی هست که اگر آنچه را اکنون درباره اش می دانید از ابتدا می دانستید هرگز استخدامش نمی کردید ؟

·         از روش فکری ((‌ نوک کوه یخ )) استفاده کنید . هر اتفاق غیر منتظره ای را نشانه ای از بروز یک جریان در نظر بگیرید .

·         کار را پی گیری کنید و باز هم پی گیری کنید تا به اتمام برسد و نتیجه مورد نظر به دست بیاید .

·         دنیا را همانطور که هست بپذیرید و نخواهید که حتماً مطابق میل شما باشد .

·         روی نقاط قوت تان متمرکز شوید . برای بهتر کردن وضعیتی که در آن هستید چه کاری است که فقط از عهده شما بر می آید ؟

·         به محض اینکه هدفتان را مشخص کردید تمام ذهنتان را تا زمانی که به آن برسید روی هدف متمرکز کنید .

·         جرأت پیشروی داشته باشید . در مدیریت ، شهامت نشانه برجستگی است .

·         اگر می خواهید چیزی را به انسان ها یاد بدهید باید در آن مورد برایشان یک الگو باشید . هیچ راه دیگری وجود ندارد .   آلبرت شوایتزر  بشر دوست ، برنده جایزه نوبل

·         از بهانه آوردن و دیگران را مقصر دانستن دوری کنید . یک مدیر همیشه می گوید : (( اگر اشکالی هست ، مسئولیتش با من است . ))

·         زمینه هایی که در آنها می توانید نتایج کلیدی به دست آورید شناسایی کنید و خودتان را وقف این کنید که در همه این زمینه ها عملکرد بسیار خوبی داشته باشید .

·         مداوم در جستجوی راه هایی برای افزایش بهره وری ، کاریی و بازدهی باشید .

·         شروع دوباره را در ذهن تان مجسم کنید . به این فکر کنید که خودتان و کارتان را هر سال از نو بیافرینید .

·         ساختار فعالیت هایتان را مرتباً بهبود ببخشید . مدام از ابتکارها و تدبیرهای خودتان برای فعالیت های ارزشمند تر استفاده کنید .

·         افراد با ارزش ترین سرمایه های شما هستند . فقط انسان ها هستند که می توانید کارایی و ارزش آنها را با مدیریت درست افزایش دهید .

·         شما هم بک از همان مدیرانی بشوید که کارکنان با میل خودشان و بدون در نظر گرفتن پست و مقام از آنها پیروی می کنند .

·         کار هر کس به طریقی راضی کردن مشتری های خودش است . مشتری شما چه کسانی هستند و عملکرد شما چگونه است ؟

·         مدام به کارکنان بگویید که چقدر خوب هستند و چقدر کاری که انجام می دهند مهم است .

·         همیشه آماده باشید تا اگر کسی ایده تازه و بهتری پیشنهاد کرد آن را جایگزین ایده قدیمی خودتان کنید .

·         (( خودتان را در مقابل دریای مشکلات مسلح کنید تا به آنها پایان دهید . ))   شکسپیر

·         اصولاً در تجارت میزان موفقیت مالی نشان دهنده میزان موفقیت یک مدیر است . مدام در جستجوی راه های افزایش درآمد و کاهش هزینه ها باشید .

·         مدیر موفق برای خودش استانداردهای بالا وضع می کند . به عملکرد ضعیف یا متوسط رضایت ندهید .

·         اصل (20 / 80 ) را در همه کارهایتان در نظر داشته باشید . 80 درصد از دستاوردهای هر کس نتیجه 20 درصد از فعالیت های اوست . با ارزش ترین فعالیت های شما کدامند ؟

·         مدیران برتر باعث شادی و شگفتی مشتری هایشان هستند . آیا شما هم همین طور هستید ؟

·         کیفیت یعنی همان چیزی که مشتری می خواهد . مشتری های شما کیفیت را چطور تعریف می کنند ؟

·         هر فرد عادی موقع کار حداکثر از 50 درصد توان خود استفاده می کند . وظیفه شما به کار انداختن آن 50 درصد دیگر است .

·         قدردانی و تشویق قدرتمند ترین ابزار برای ساختن کارکنانند .

·         رهبران خوب می خواهند مطمئن شوند که همه کارکنان می دانند هر روز باید چه کارهایی را انجام دهند .

·         (( آیا من برای تو اهمیت دارم ؟ )) جواب این سؤال را در هر موقعیتی که پیش می آید به کارکنان بدهید .

·         با تعیین هدف مدیریت کنید . به کارکنان بگویید که دقیقاً چه کارهایی می خواهید انجام دهند و سپس از سر راهشان کنار بروید .

·         با دادن مسئولیت مدیریت کنید . این یکی از روش های نیرومند برای پروراندن کارکنان است .

·         با مستثنا کردن ، مدیریت کنید . فقط در مواردی از کارکنان گزارش بخواهید که ایرادی در انجام برنامه کاری پیش آمده باشد .

·         یکی از شاخص های مدیران برتر این است که نسبت به کارکنان خود بسیار با ملاحظه اند و به آنها اهمیت می دهند .

·         فلسفه پیشرفت مداوم را به کار بگیرید . هر روز نسبت به روز قبل کمی بهتر بشوید .

·         وقتی کارکنان می خواهند با شما صحبت کنند مقداری از وقت تان را به آنها اختصاص بدهید . این یکی از بهترین روش های ایجاد انگیزه است .

·         برای آینده سازمان چشم انداز روشنی داشته باشید . قصد دارید تا پنج سال دیگر به کجا برسید ؟

·         ارزش هایی که به آن معتقدید ؟ روی چه چیزهایی پافشاری می کنید ؟ آیا همه این را می دانند .

·         رسالت شما چیست ؟ سازمان شما برای چه به وجود آمده است ؟

·         (( امتیاز برد )) را در خود پرورش دهید . تفاوت های جزئی در عملکرد شما می تواند به تفاوت های عمده در نتایج منجر شود .

·         خودتان را وقف پرورش مداوم شخصیت تان کنید . شما ارزشمندترین سرمایه خودتان هستید. 

مديريت چيست ؟
صاحب نظري ، مديريت را هنر انجام امور به وسيله ديگران توصيف كرده و بر نقش ديگران و قبول هدف از سوي آنان تأكيد ورزيده است.
گروهي ديگر مديريت را در قالب انجام وظايفي چون برنامه ريزي، سازماندهي، هماهنگي و بيان نموده اند بعضي هم مديريت را اينگونه تعريف كرده اند كه : مديريت را مي توان علم و هنر متشكل و هماهنگ كردن ، رهبري و كنترل فعاليت هاي دسته جمعي ، براي نيل به هدفهاي مطلوب با حداكثر كارآيي تعريف كرد .
عده اي هم مديريت را اينگونه تعريف كرده اند : مديريت عبارتند از حداكثر استفاده مطلوب از منابع موجود (نيروي انساني  امكانات مالي و امكانات فيزيكي) از طريق اعمال اصول يا نظام مديريت ( برنامه ريزي  سازماندهي  هدايت و رهبري  نظارت و كنترل و هماهنگي ) براي رسيدن به هدفي خاص.
 
بحران چيست ؟
بحران در حقيقت يك فشار زايي رواني  اجتماعي بزرگ و ويژه است كه باعث در هم شكسته شدن انگاره هاي متعارف زندگي و واكنش هاي اجتماعي مي شود و با آسيب هاي جاني و مالي ، تهديدها ، خطرها و نيازهاي تازه اي كه به وجود مي آورد .
 
در نتيجه مي توان بحران را اينگونه تعريف كرد :
ـ حادثه اي كه به طور طبيعي و يا توسط بشر به طور ناگهاني و يا به صورت فزاينده به وجود مي آيد و سختي و به مشقتي به جامعه انساني به گونه اي تحميل نمايد كه جهت بر طرف كردن آن نياز به اقدامات اساسي و فوق العاده باشد.
 
آثار و خصوصيات بحران
به طور كلي اثرات و خصوصيات بحران را مي توان در سه بخش زير طبقه بندي نمود:
الف  سطح جهاني؛
ب  سطح ملي؛

الف ) حوادث طبيعي

ب ) حوادث غير طبيعي
    ( ساخته دست بشر )
 

 
1 – ناگهاني : مثل سيل – زلزله – طوفان – آتشفشان – رانش زمين
 
 
2 – درازمدت : مثل اپيدمي – خشكسالي - قحطي

 

 
 
 


 
انواع حوادث و بحرانها :

 

1 – ناگهاني : مثل سوانح ساختماني – تصادفات        انفجارات – آتش سوزي

2 – درازمدت : مثل درگيري هاي داخلي و اغتشاشات اجتماعي - جنگ
 

ويژگي هاي بحران :
1- بحران عموماً غير قابل پيش بيني است ( يعني نمي توان پيش بيني كرد كه كي و در كجا اتفاق مي افتد)
2- بحران ها آثار مخربي دارند و مردمي كه تا قبل از بحران نيازمند كمك نبودند به محض وقوع بحران نيازمند كمك مي شوند .
3- ماهيت و آثاري طولاني و استهلاكي دارند .
4- در وضعيت بحراني معمولاً تصميم گيري تحت شرايط وخيم و در زمان محدود و اطلاعات مورد نياز تصميم گيرندگان ناقص است .
5- زمان موجود براي پاسخ دهي پيش از انتقال تصميم را محدود كرده و اعضاي واحد تصميم گيري را به تعجب و حيرت وا مي دارد .
6-محدوديت و فشردگي زمان ، غافلگيري ، استرس و مخدوش شدن اطلاعات .
 
مديريت بحران
- فرآيند پيش بيني و پيشگيري از وقوع بحران برخورد و مداخله در بحران و سالم سازي بعد از وقوع بحران را مديريت بحران گويند .
- علمي كاربردي است كه به وسيله مشاهده سيستماتيك بحرانها و تجزيه و تحليل آنها در جستجوي يافتن ابزاري است كه بوسيله آنها بتوان از بروز بحران ها ، پيشگيري نمود و يا در صورت بروز آن در خصوص كاهش اثرات آن آمادگي لازم امداد رساني سريع و بهبودي اوضاع اقدام نمود .
امروزه عمده ترين نقاط ضعف مديريت بحران عدم هماهنگي و همكاري سازمانها ، كمبود ضوابط و مقررات جامع و مانع و پراكندگي و نا كافي بودن قوانين و مقررات موجود ، محدوديت منابع مالي است، اما خوشبختانه نقاط قوت بسياري نيز وجود دارد كه خود شامل تجارب مفيد در مديريت ها بحران و روحيه تعاون و نوعدوستي در جامعه و مشاركت خوب و ارزشمند مردم و سازمانهاي NGO همچون جمعيت هلال احمر است كه مي توان با مرتفع نمودن نقاط ضعف و توجه بيشتر به نقاط قوت راه را براي عملكرد هر چه بهتر و قويتر در امر مديريت بحران هموار نمود . بايد تهديدها و فرصت ها را به خوبي شناخت و خود را براي مقابله با تهديدها و استفاده از فرصتها آماده ساخت .
 
 
تهديدها
تهديدها عبارتند از : كاهش انگيزه و علاقه نيروهاي داوطلب و مردمي در همكاري لازم وارد به خدمات ، ادامه يافتن مشكلات هايي و كمبودها در زمينه امكانات و تجهيزات تأخير در روند افزايش عمومي جامعه .
 
فرصت ها
فرصت ها عبارتند از : روند رو به توسعه اطلاعات رساني و فن آوري ارتباط مانند اينترنت و سيستمهاي ماهواره اي، تكنولوژي جهاني در حيطه تجهيزات امداد، افزايش باور عمومي در خصوص آسيب پذيري و خطر خيزي كشور و جريان جهاني موجود كه مايه افزايش باور عمومي در خصوص آسيب پذيري و خطر خيزي كشور و جريان جهاني موجود كه مايه افزايش توجه و اعتماد مردم به سازمانهايNGO گرديده است . در حقيقت مدير بحران يك هماهنگ كننده بين ارگانهاي سرويس دهنده و تعيين كننده خط مشي فعاليت ها است و بايد حداقل در سازمان خود آمادگي لازم را بوجود بياورد ، سيستمهاي اداري را بهبود بخشد و با تاكتيك مديريتي ، كارآيي و اثر بخشي افراد را بيشتر و به عوامل اجتماعي ، سياسي و فرهنگي بحران توجه كند . مدير بحران بايد تفويض اختيارات را در نظر بگيرد يعني سطح اختيار هر شخصي را با توجه به نيازهايش مشخص كند تا از تداخل اختيارات جلوگيري كند در مديريت بحران معمولاً چندين سازمان مختلف درگير انجام وظايفي مي شوند كه بايد با هماهنگي كامل نسبت به پيشگيري از بحران كاهش اثرات آن و آمادگي لازم اقدام نمايند و همچنين سازمانهاي مربوط بايد بنحو مطلوبي نسبت به انجام تمهيدات لازم و ضروري و همچنين بهبود امور و اوضاع بعد از بروز بحران اقدام بعمل آورند .
 
مدير بحران كيست ؟
كسي كه تهديد كننده ها را بشناسد و از فرصتها خوب استفاده كند .
در فرهنگ ما ضرب المثلي است كه مي گويد « علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد » متاسفانه در كشور ما زنگ خطرها ناديده و نا شنيده گرفته مي شوند و بعد از وقوع بحران تازه به فكر مي افتيم و راه حلي جستجو مي نمائيم . متاسفانه مدير بحران يا علائم را نمي شناسد و يا به اهميت اين علائم واقف نيست .
مدير بحران بايد به دنبال راه كارهايي جهت كاستن ابعاد بحران باشد . به عبارت ديگر آثار هر عامل را با پارامترهاي ديگر سنجيد و پس از تحليل نسبت به رفع آن بكوشد مدير بحران بايد تفكر استراتژيك را ياد بگيرد يعني بتواند به آشفتگي ذهني خويش در كوتاهترين مدت نظم بخشد اين امر امكان ندارد مگر با حضور مداوم در بحران ها نهايت پايداري مديريت اين سازمان را مي طلبد .
 
خصوصيات فرآيند تصميم گيري را به شرح زير مي توان بيان كرد :
1-       پرهيز از جزئي نگري
2-       انجام به موقع و درست كار
3-       نظر خواهي براي انتخاب راه حل
4-       انتخاب بهترين راه حل و تصويب و اجراي به موقع آن
5- اتخاذ تصميمات مؤثر بر اساس اطلاعات صحيح در جهت كاهش خسارات و كنترل سريع بحران
 
 وظايف و ويژگيهاي مدير بحران :
1- آمادگي كامل براي هر گونه پيشامد .
2- پي ريزي دفاتر مطالعاتي ملي، منطقه اي و هماهنگ سازي آنها به نحوي كه از دوباره كاري پرهيز شود.
3- تهيه بانك اطلاعاتي روز آمد براي استفاده هر چه بهتر آن .
4- استفاده از سيستم هشدار دهنده خطر گرچه هزينه بالايي را مي طلبد .
5- تفكيك وظايف واحدهاي امداد رساني و انجام رزمايش هاي عملياتي سالانه .
6- ايمن سازي شبكه ها و شريانهاي حياتي كه شامل آب ، برق، سوخت ، ارتباطات جاده اي مخابراتي برج كنترل فرودگاهها و سدها و به دليل اينكه شرايط منطقه پس از بحران نابسامان است در كوتاهترين زمان نمي توان به ترميم اين شبكه پرداخت . زيرا اين كار خود خسارات زيادي را به بار       مي آورد و از سرعت عمل امداد مي كاهد .
7- تقويت بيمه در مناطق حادثه خيز حتي به صورت اجباري مي توان ابعاد بحران را كاهش دهد ، چرا كه با توجه به ابعاد حادثه ، پرداخت خسارت خود عامل بزرگي در رفع بحران است .
8- آگاهي افكار عمومي يكي ديگر از وظايف مدير بحران است تا وقتي مردم قدم در اين راه نگذارند تلاش دولتها بي فايده است .
9- شناسايي انواع بحرانها ،ارزيابي ريسك و الويت بندي آنها .
10- تعيين ارتباطات بحراني .
11- تعيين راهبردهاي برخورد با رسانه ها .
12- تشكيل گروه مديريت بحران و تهيه برنامه مديريت بحران .
13- پيش بيني و پيشگيري از وقوع بحران .
14- تعيين روشهاي مداخله در بحران .
15- تعيين روشهاي سالم سازي .
16- برنامه ريزي ، سازماندهي و كوشش در جهت استفاده بهينه از منابع .

15 روش افکار، افراد موفق   

 15 روش افکار، افراد موفق 

با این 15 روش مانند افراد موفق فکر کنید
ما هم باور داریم که تفکر هوشمندانه زندگی را تغییر می‌دهد، در اینجا به 15 مورد از بهترین طرز فکرهای افراد موفق اشاره می‌کنیم .

موفق‌ترین افراد دنیا یک خصوصیت مشترک دارند: طرز فکرشان با دیگران فرق دارد.
چون ما هم باور داریم که تفکر هوشمندانه زندگی را تغییر می‌دهد، در اینجا به 15 مورد از بهترین طرز فکرهای افراد موفق اشاره می‌کنیم.

1 - فکر کردن یک نظم است. اگر می‌خواهید در آن بهتر شوید، باید روی آن کار کنید.
می‌توانید برای برنامه‌ریزی فکر کردنتان وقت بگذارید مثلاً هر دو هفته یکبار یک نصفه روز، هر یک ماه یک روز کامل و هر سال یک تا دو روز کامل.

2 - ببینید انرژیتان را باید کجا متمرکز کنید، و بعد از قانون 20/80 استفاده کنید.
80 درصد از انرژی تان را به 20 درصد از مهمترین فعالیت‌های تان اختصاص دهید. یادتان باشد که نمی‌توانید در آن واحد همه جا باشید، همه را بشناسید و همه کاری انجام دهید. و از انجام همزمان چند کار اجتناب کنید: ممکن است کارایی شما را به 40% برساند.

3 - افراد موفق خود را در معرض ایده ‌ها و آدم‌های مختلف قرار می‌دهند.
آنها سعی می‌کنند بیشتر وقتشان را با کسانی بگذرانند که آنها را به چالش می‌کشند.

4 - ایده داشتن یک چیز است، دنبال کردن آن چیزی دیگر.
ایده‌ها تاریخ مصرف کوتاهی دارند. باید قبل از اینکه تاریخ انقضای آنها فرا برسد، آنها را عملی کنید.

5 - افکار برای ایجاد شدن نیاز به زمان دارند. اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد را انجام ندهید.
آخرین باری که ساعت 2 صبح یک فکر عالی به سرتان زد و وقتی صبح از خواب بیدار شدید به نظرتان احمقانه می‌رسید، را به خاطر دارید؟
افکار تازمانی که ماده دارند باید شکل داده شوند و باید مورد بازجویی و سوال قرار گیرند.

6 - افراد باهوش با افراد باهوش دیگر همفکری می‌کنند.
فکر کردن با دیگران نتایج بهتری در بر خواهد داشت. مثل این می‌ماند که به خودتان یک راه میان‌بر بدهید. به همین خاطر است که جلسات طوفان مغزی تا این اندازه موثر هستند.

7 - تفکر عامه‌‌ پسند را رد کنید ( که معمولاً یعنی اصلاً فکر نکرده‌اید ).
خیلی از آدم‌ها وارد عمل می‌شوند با امید اینکه به فکر بقیه خوب برسد.
برای اینکه از وضعیت خارج شوید باید اول با احساس ناراحتی کردن کنار بیایید. همچنین به خاطر داشته باشید که همین الان آدم‌های دیگری هستند که سعی دارند برای خودشان فکر کنند و آنها هستند که موفق‌اند.

8 - بهترین متفکران از قبل برنامه‌ می‌ریزند، درحالیکه برای افکار ناگهانی نیز جا می‌گذارند.
وقتی با استراتژی وارد عمل شوید، احتمال خطا پایین می‌آید. داشتن افکار مبهم از اینکه کجا هستید و دوست دارید چه کاری انجام دهید، شما را به هیچ کجا نمی‌رساند.
کلید استراتژیک بودن: 1. موضوع را خرد کنید. 2. بپرسید چرا این مشکل باید حل شود. 3. موارد کلیدی را مشخص کنید. 4. منابع تان را مرور کنید. 5. افراد مناسب را در جای مناسب قرار دهید.
هنری فورد می‌گوید، "هیچ چیز سخت نیست اگر آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید."

9 - برای متفاوت فکر کردن، باید کارهای مختلفی انجام دهید.
راه ‌های جدیدی برای انجام کارتان پیدا کنید، با آدم‌های جدید آشنا شوید، حتی کتاب‌هایی را بخوانید که فکر می‌کنید خسته‌کننده هستند. رمز کار این است که با ایده‌ها و سبک‌های زندگی جدید آشنا شوید.

10 - برای تقدیر از ایده‌های دیگران، باید به ایده‌های دیگر احترام بگذارید.
نمی‌توانید فکر کنید که همیشه حق با شماست. باید به نظرات دیگر هم فرصت دهید.

11 - برای هر روزتان و زمان‌هایی که افراد دیگر را ملاقات می‌کنید، برنامه و موضوع داشته باشید.
بیشتر آدم‌ها فقط برای روزشان برنامه‌ریزی می‌کنند. متفکران برای برنامه‌ریزی هفته، ماه و اهداف بلندمدتشان وقت می‌گذارند و بعد آن را دنبال می‌کنند.
همچنین بدون موضوعی برای حرف زدن وارد جلسات، مهمانی‌ها و قرارهای ملاقات نمی‌شوند. قبل از اینکه وارد چنین موقعیت‌هایی شوند، تصمیم می‌گیرند که از آدم‌ها یاد بگیرند.
تفکر انعکاسی در مهارت‌های تصمیم‌گیریتان به شما رویکرد و اعتمادبه‌نفس می‌دهد.
اگر تفکر انعکاسی نداشته باشید، بیشتر از آنچه که فکر می‌کنید شما را عقب می‌کشد.

12 - بر حرف‌های منفی که با خودتان می‌زنید غلبه کنید. برنده‌ها با عباراتی مثل "من می‌توانم" حرف می‌زنند.
افراد باهوش محدودیت‌ها را نمی‌بینند. آنها امکانات را می‌بینند.
سام ایوینگ قهرمان سابق بیسبال می‌گوید، "هیچ چیز شرم‌آورتر از این نیست که ببینید کسی کاری را انجام می‌دهد که شما می‌گفتید غیرممکن است."

13 - افراد خلاق خود را وقف ایده‌ها می‌کنند.
آنها ابهامات را در آغوش می گیرند و از شکست نمی‌ترسند و با افراد خلاق دیگر نشست و برخاست می‌کنند.

14 - افراد خوشبین نمی‌توانند متفکرانی واقع بین باشند.
داشتن رویکرد واقع بینی به شما این امکان را می‌دهد آنقدر به یک مشکل نزدیک شوید که بتوانید آن را بشکافید. روبه‌رو شدن با عواقب احتمالی هم به شما کمک می‌کند کارآمدتر باشید و به شما اعتبار بیشتر می‌دهد.

برای اینکه متفکری واقعبین‌تر باشید، باید: 1. از واقعیت تقدیر کنید. 2. کارتان را انجام دهید و واقعیات را به دست آورید. 3. نقاط مثبت و منفی آن را بسنجید. 4. بدترین حالت ممکن را در نظر بگیرید. 5. تفکرتان را با منابع تان هم‌ تراز کنید.

15 - خیلی مهم است که آخر روز به یاد بیاورید که می‌توانید طرز فکرتان را عوض کنید.
اینکه یاد بگیرید چطور در فکر کردن استاد شوید باعث می‌شود تفکری پربازده داشته باشید. اگر بتوانید این خصوصیت را در خود ایجاد کنید طوریکه به عادت همیشگی تان تبدیل شود، تمام طول زندگی فردی موفق خواهید شد.
افراد باهوش تصمیمات خوب می‌گیرند

نصیحتی از شکسپیر در مورد زندگی

نصیحتی از شکسپیر در مورد زندگی:

Shakespeare Said :

شکسپیر گفت



 

I always feel happy, you know why?

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟



 

Because I don't expect anything from anyone,

برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،

 

 


Expectations always hurt .. 

Life is short ..

 
So love your life ..

انتظارات همیشه صدمه زننده هستند .. 

زندگی کوتاه است .. 

پس به زندگی ات عشق بورز ..

 

 



Be happy .. And keep smiling .. Just Live for yourself and ..

خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..

 

 


Befor you speak » Listen

قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن

 


 


Befor you write » Think

قبل از اینکه بنویسی » فکر کن

 

 


Befor you spend » Earn

قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش

 

 



Befor you pray » Forgive

قبل از اینکه دعا کنی » ببخش

 

 



Befor you hurt » Feel

قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن


 

 


Befor you hate » Love

قبل از تنفر » عشق بورز



 

 

That's Life … Feel it, Live it & Enjoy it.

زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر

10 نكته برای شروع یك كار جدید

10 نكته برای شروع یك كار جدید

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

مطمئناً می دانید كه اولین تاثیر در مصاحبه شغلی اهمیت زیادی دارد، و احتمالاً هم این نكته را رعایت كرده اید، چون الان یك كار جدید دارید. اما آیا می دانستید در شروع كردن یك كار جدید هم اولین تاثیر اهمیت دارد؟ طی چند ساعت، روز یا حتی هفته اول كه كار جدیدی را شروع می كنید، رئیس جدید شما و همكارانتان تفكر خود را نسبت به شما شكل می دهند و همین مسئله مابقی زمانی را كه با این كارفرما میگذرانید را تعیین میكند. مثلاً اگر از همان ابتدا بعنوان فردی كه از زیر بار مسئولیت شانه خالی می كند شناخته شوید، خیلی سخت می توانید آن برچسبی كه بهتان چسبیده است را بكنید و جایگاهتان را تغییر دهید، حتی اگر واقعاً لیاقتش را داشته باشید. برعكس این، اگر در چند هفته اول سخت كار كنید، بعدها رئیس و همكارانتان خیلی راحت تر از سر اشتباهاتتان می گذرند.

در زیر به 10 نكته برای ایجاد تاثیری فوق العاده روی رئیس و همكارانتان اشاره می كنیم :

 1- بین كارها كمی استراحت كنید.

اگر قبل از رفتن به سراغ یك كار جدید كمی به خودتان استراحت دهید، می توانید برنامه های كاری قبل را از ذهنتان پاك كرده و خودتان را برای برنامه های جدید آماده كنید. انسانها مخلوقات عادت هستند. هر شغلی، مخصوصاً كاری كه مدت زمان زیادی در آن بوده باشید، یك نوع عادت و روتین در زندگیتان ایجاد می كند و باعث می شود بدون اینكه خودتان بخواهید، میلی به تغییر نداشته باشید. حیت چند روز استراحت بین كار قدیم و كاری كه تازه می خواهید شروع كنید میتواند به شما كمك كند خودتان را برای روتین كاری جدید و محیط كارتان آماده كنید.

 2-
تحقیق كنید.
احتمالاً طی دوره مصاحبه ها و مقدمات شروع كار روی كارفرمای جدیدتان خوب تحقیق كرده اید. الان وقتش رسیده كه تحقیقاتتان را تمام كنید و درك خودتان را درمورد كارفرمای جدید تكمیل كنید. اگر بین كار قدیم و كار جدیدتان چند روز استراحت بیندازید می توانید از آن زمان برای این منظور استفاده كنید. برای تحقیق كردن درمورد كارفرمای جدید، هر نوشته ای در مورد این شركت جدید به شما كمك می كند، از جمله كتاب راهنمای كارمندان. هدف شما دو جنبه دارد: یكی فهمیدن در مورد كاری كه شركتتان انجام می دهد و اینكه شما به چه درد آن می خورید و یكی برای دانستن اینكه چه انتظاری از محیط كارتان داشته باشید. اگر شما یا كسی در شبكه تخصصیتان كسی را در آن شركت می شناسد، برنامه بریزید و قبل از روز اول قرار ملاقاتی برای ناهار یا یك قهوه با او بگذارید و با این روش از او اطلاعات بگیرید.

 3- حرفه ای لباس بپوشید
.
نشان دادن یك ظاهر مرتب، تاثیر مثبتی بر كلاس و عادات كار شما دارد. درنتیجه، وقتی كار جدید را شروع می كنید، باید یك تا دو درجه بالاتر از سطح كارتان لباس بپوشید. وقتی چند روز مهم و حیاتی اول تمام شد، می توانید كمی راحت تر لباس بپوشید بدون اینكه نگران باشید دیگران تصور كنند وضعیت مالیتان خوب نیست.

 4- زود بیایید، دیر بروید
.
اگر قرار باشد دیرتر از همه وارد شركت شوید و زودتر از همه خارج شوید، باعث می شود دیگران تصور كنند علاقه ای به بودن در آن محیط ندارید. این میتواند خیلی خطرناك باشد، مخصوصاً در چند هفته اول شروع كارتان. درعوض، سعی كنید همیشه كمی زودتر از بقیه به محل كارتان برسید و برای ترك آنجا هم عجله نداشته باشید. این كار باعث می شود همه تصور كنند به كارتان علاقه مند هستید و بعدها اگر یك روز دیر سر كار برسید همه فكر می كنند كه حتماً مشكل مهمی داشته اید.

 5- همكارانتان را بشناسید
.
برای جا افتادن در محل كارتان باید سعی كنید خودتان را وارد شبكه اجتماعی شركت كنید. چه دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، بیشترین ساعات روزتان را با همین افراد می گذرانید. علاوه بر این، نظرات این افراد می تواند مستقیماً بر موفقیت شما در كارتان تاثیر داشته باشد و هیمنطور باعث می شود ساعات بهتری در محل كار داشته باشید. هر كاری كه می كنید، فقط سعی كنید خودتان را از همكاران جدیدتان دور نكنید. با اینكه ممكن است دوست داشته باشید با همكاران سابقتان ناهار بخورید اما با اینكار فقط به همكاران جدیدتان نشان می دهید كه یكی از آنها نیستید. پس سعی كنید با همكاران جدیدتان در ساعات ناهار و چای ارتباط برقرار كنید.

 6- كمك بخواهید
.
یكی دیگر از كارهایی كه برای جا افتادن در محل كار جدید لازم است انجام دهید، كمك خواستن است. اما خیلی از افراد تصور می كنند اینكار ناتوانی و ضعف آنها را نشان می دهد. درواقعیت، برعكس این مسئله صادق است. اگر از همكارنتان تقاضای كمك نكنید، فقط خودتان را از آنها دور میكنید و از این گذشته وقت و انرژی زیادی برای اشتباهات غیرقابل اجتناب هدر می دهید. اما ممكن است دوست نداشته باشید یك سوال را بارها و بارها بپرسید. اگر فكر می كنید به خاطر سپردن یك كار پیچیده برایتان سخت است، یا كلاً حافظه خوبی ندارید، وقتی از همكارانتان كمك می خواهید نت برداری كنید. اگر هر سوال را فقط یكبار بپرسید، رئیس و همكارانتان مطمئن می شوند كه باهوش و قابل هستید.

 7- داوطلب شوید
.
در چند هفته اول هر كار مطمئناً كارفرمایتان كار سبك تری نسبت به بقیه همكارانتان به شما محول می كند. بااینكه انتظار نمی رود خیلی زود پیشرفت كنید اما رئیستان انتظار دارد وقتی برای انجام كار بیشتر آمادگی پیدا كردید خودتان اعلام كنید. از آن چند هفته كار سبك استفاده كنید و خیلی خوب روی كارتان تمركز كنید و هر كاری كه به شما محول می شود را با دقت و درستی انجام دهید و سعی كنید در كارتان وارد شوید. و خودتان به ناظر شركت بگویید كه آمادگی كار بیشتر یا یك مسئولیت جدید را دارید. هرچه زودتر بتوانید برای انجام كار سنگین تر آماده شوید، تاثیر بهتری هم روی رئیس و همكارانتان میگذارید. حتی می توانید برای انجام برخی پروژه های خاص داوطلب شوید. اما یادتان باشد فقط زمانی اینكار را بكنید كه مطمئنید با وجود وظائف خودتان از عهده آن برمی آیید.

 8- برنامه ریزی كنید
.
داشتن یك برنامه باعث می شود خوب كارهایتان را كنترل كنید و در همان چند هفته اول به اهدافتان برسید. برنامه شما باید شامل همه چیزهایی كه باید یاد بگیرید بشود، و همچنین چند هدف برای خودتان كه به شما انگیزه دهد. اهدافتان و مهارت هایی كه باید یاد بگیرید را به ترتیب اهمیت اولویت بندی كنید. یادتان باشدف نكته این است كه برای خودتان چالش ایجاد كنید تا برایتان ایجاد انگیزه شود اما نه آنقدر كه كلاً از كار كردن دلسرد شوید. كار قشنگی كه می توانید بكنید این است كه اهدافتان و همچنین پیشرفتتان را به اطلاع رئیستان برسانید. بااینكه ممكن است تصور كنید این كارتان خودنمایی باشد، اما برای رئیستان نشانه جاه طلبی و نظم شماست.

 9- با رئیستان ارتباط برقرار كنید.
همانطور كه مطلع كردن رئیس از اهدافتان می تواند به گذاشتن یك تاثیر خوب و مثبت بر روی او، به شما كمك كند، صحبت كردن درمورد سایر جوانب كار كردنتان هم می تواند اعتماد و اطمینان او را نسبت به شما جلب كند. رئیستان به این دلیل شما را استخدام كرده است كه به نظرش بهترین فرد برای آن كار می آمدید؛ به عبارت دیگر او روی شما ریسك كرده است و مطمئناً دوست دارد از پیشرفت های شما در اطلاع باشد.

 10- دیدگاهی مثبت داشته باشید.
افراد خوشبین همیشه تاثیر بهتری روی دیگران می گذارند. كسانیكه برای كار و مسئولیت ها و مشكلات جدیدشان دیدگاهی مثبت دارند و خوشبین هستند، مطمئناً بیشتر مورد پسند عموم قرار می گیرند. وقتی با افراد جدید یا همكارانتان برخورد می كنید، همیشه لبخند بزنید. از گله و شكایت درمورد چیزی بپرهیزید . طی چند هفته اول از غیبت كردن های همكارانتان درمورد محل كار، خود را دور كنید.

اهمیت تاثیر خوب :
اگر از آندسته افراد باشید كه زود به زود كارشان را عوض می كنند، ممكن است بپرسید چه اهمیتی دارد كه دیگر تاثیر خوبی روی بقیه بگذارید. با اینكه اینكار فقط یك راه حل كوتاه مدت برای شماست اما هنوز هم می تواند روی روند و زندگی شغلی شما تاثیرگذار باشد. یك تاثیر خوب روی رئیس می تواند به شما كمك كند خیلی زود در كارتان پیشرفت كنید و ترفیع بگیرید. علاوه بر این با شروع كردن یك كار جدید می توانید ارتباطات اجتماعی دراز مدتی در زمینه كاری برای خودتان درست كنید.

نكات اضافه برای ساده كردن شروع كار جدید :
:: قبل از شروع كار جدید وقت بگذارید و كمی در مورد شركت مورد نظرتان تحقیق كنید. ببینید چه كارهایی میتوانید درمورد كارفرمای جدیدتان انجام دهید تا نظر مثبت او را به خودتان جلب كنید. ببینید كسی را پیدا می كنید كه بعضی از این همكاران جدیدتان را بشناسد و از او بخواهید قبل از روز اول كارتان، شما را به او معرفی كند.:: درمورد لباسی كه قرار است در هفته اول كار تنتان كنید خوب فكر كنید. یادتان باشد برای شروع باید معقول ترین و بهترین لباستان را تنتان كنید و بعد كم كم لباسهای راحت تری بپوشید. اگر باید لباس بخرید یا چند دست از لباس های قدیمیتان را مرتب كرده و بپوشید، حتماً قبل از روز اول اقدام كنید.:: راه های خانه تا شركت را خوب بررسی كنید و كوتاهترین آنها را پیدا كنید. مطمئناً دوست ندارید روز اول كار دیر برسید ...

 

چهره پنهان و آشکار مدیریت



چهره پنهان و آشکار مدیریت






چهره پنهان و آشکار مدیریت









هر مدیری می تواند دو چهره داشته باشد: چهره پنهان و چهره آشکار...
برخی از مدیران چهره پنهان کارشان بیشتر از چهره آشکار آنان است و به خاطر همین، آنچه که در ذهنشان می گذرد با آنچه در دلشان وجود دارد متفاوت است و رفتارهایشان هم رفتارهای سالم نیست. ثبات در شخصیت ندارند و توجه شان در جلب رضایت آنانی است که موجب تحکیم قدرتشان است.
مدیریت آنان در سایه است و حرکت هایشان نیز بعضا خام و شتاب زده است. برای اینگونه افراد هدف، وسیله را توجیه می کند و برای تخریب کسانی که کینه آنان را در قلب دارند دست به هر کاری می زنند.
مدیریت آنان تابع علوم شناخته شده مدیریتی نبوده و برخی اوقات مدیریت تعاونی داشته و برخی موارد هم مدیریت پادگانی...
از دیگر خصوصیات اینگونه افراد این است که در مجموعه مدیریتی خود توجه آنان به حاشیه ها خیلی بیشتر است و دارای انسجام فکری نیستند. مشورت های پنهانی و توجه به افراد های خارج از نظام مدیریتی در آنان بیشتر است.
این مدیران قبل از مدیریت و مسوولیت دارای یک شخصیت دیگری بوده که با قبول مسوولیت رنگ عوض کرده و چهره جدیدی برای خود انتخاب می کنند.
برای به دست گرفتن مسوولیت از هر شیوه سالم و ناسالمی استفاده می کنند. در انجام فعالیت ها نیز تک بعدی بوده و توجه و فعالیت آنان در بخشی فوق العاده، ولی در بخش های دیگر کم رنگ است. در توجه به زیرمجموعه های خود نیز افراط و تفریط در پیش می گیرند.
برخی مدیران رفتارهای شفاف و صادقانه شان نمود بیشتر دارد و ظاهر و باطن مدیریتی آنان تقریبا شبیه به هم است. اینگونه افراد به ارزش ها بیشتر توجه دارند و قدر زحمات کارکنان خود را می دانند و توجه زیاد به ویژگی ها و شایستگی های کارکنان زیر مجموعه خود دارند.
این مدیران رفتارهای منظم و مناسبی با کارکنان خود داشته و ارتباط کلامی و روحی با آنان به عمل می آورند. این مدیران ترسی از عاقبت کار خود نداشته و به شایعات توجه نمی کنند. از افرادی که دارای ایده و طرح و برنامه هستند حمایت کرده و زمینه مناسب برای فعالیت آنان فراهم می آورند و...
آشنایی و شناخت اینگونه مدیران کار سختی نیست. کافی است مدتی به سوابق گذشته یا عملکردهای فعلی آنان توجه داشته باشید و بدون حب و بغض اینگونه مدیران را تشخیص دهید.

مديريت زمان چيست ؟


مديريت زمان چيست ؟

« كسي كه مي‌داند چگونه از تلف شدن وقت جلوگيري كند ، تقريباً قادر به هر كاري است و آن كسي كه مي‌داند چگونه از وقت استفاده كند ، صاحب و آقاي هر چيزي خواهد شد كه اراده كند » .

اگر تمام روز خود را بيهوده بگذرانيد ، زمان باز هم خواهد گذشت . بعلاوه زمان براي شما به همان سرعتي خواهد گذشت كه ، براي هر كس ديگري مي‌گذرد ( هر چند اينطور به نظر نيايد ) . اگر كاري كه شما مي‌كنيد متناسب با زماني كه داريد نباشد ، فقط كار را مي‌توانيد تغيير دهيد . زمان محدود و كاملاً مشخص است . شما نمي‌توانيد آن را بيشتر كنيد .

مديريت زمان يعني : استفاده مطلوب از زمان براي اجراي برنامه‌ها و فعاليت‌ها ، متناسب با اهدافي كه در زندگي داريم .

« براي آنكه بتوانيم به برنامه‌ريزي خود وفادار بمانيم زمانبندي را نبايد فراموش كنيم »

گام‌هاي لازم براي كسب مهارت مديريت زمان

- اولين قدم براي مديريت زمان تعيين دقيق اهداف است كه بايد توجه داشت كه هدف ما واقعي و قابل دست‌يابي باشد .

اهداف بلند مدت : منظور اهدافي است كه در يك دوره‌ي زماني طولاني ، مثلاً پنج ساله قابل دست‌يابي باشد . مثل رسيدن به شغل پزشك .

اهداف ميان مدت : اهدافي است كه نسبت به اهداف بلند مدت در زمان كوتاه‌تري قابل دسترسي هستند . ولي نيازمند گذشت زماني مي‌باشند . مثل قبولي در كنكور

اهداف كوتاه مدت : اهدافي هستند كه در زمان‌هاي كوتاه قابل دسترسي است . اين اهداف به عنوان دست‌يابي به اهداف بالا محسوب مي‌شوند .

موفقيت در امتحانات پايان نيم سال و يا موفقيت در امتحانات دوره‌اي - كلاسي

برگه اهداف

ردیفبلند مدتمیان مدتکوتاه مدت

اين برگه را پس از تكميل ، حتي‌الامكان در جايي قرار دهيد كه در معرض ديدتان باشد و بتوانيد در شروع و پايان هر روز به آن مراجعه كنيد و بررسي كنيد آيا فعاليت‌ها و ساعات مطالعه شما براي رسيدن به اين اهداف مناسب است يا نه ؟ در واقع به نوعي خود را ارزيابي كنيد .

« اولويت بندي امور روزانه »

كارهاي اضطراري

و مهم

زمان صرف شده

كارهاي اضطراري

غير مهم

زمان صرف شده

كارهاي نه اضطراري

و نه مهم

زمان صرف شده

1- امور و فعاليت‌هاي خود را با توجه به درجه‌‌بندي اضطرار و اهميتي كه دارند در جدول فعاليت‌ها به دقت يادداشت كنيد .

2- زمان صرف شده در هر فعاليتي را نوشته تا بتوانيد هر روز با روزهاي ديگر مقايسه كنيد و خود را ارزيابي نماييد .

3- كارهاي اضطراري و مهم نياز به يك اقدام فوري دارد و بايد در اولين اولويت قرار گيرد مثل امتحان فيزيك فردا .

4- كارهاي اضطراري غير مهم شامل كارها و فعاليت‌هايي است كه فوري هستند امام مهم به شمار نمي‌روند مثل جواب دادن به يك پيامك و يا تلفني كه زنگ مي‌زند و يا تميز كردن اتاق و كارهايي از اين دست كه بايد در اولويت بعدي قرار گيرد .

( در بسياري اوقات دانش‌آموز براي يك مطالعه مناسب ابتدا به تميز كردن و مرتب كردن اتاق خود مي‌پردازد و بعد ديگر انرژي اوليه را جهت مطالعه ندارد . در روزهاي آخر هفته به چنين كارهايي بپردازيد ! )

5- اغلب ما به كارهايي دست مي‌زنيم كه در بعضي موارد ناخودآگاهانه است و زمان آن را نمي‌دانيم مثل پرسه زدن بي‌هدف در خانه تماشاي بيش از حد تلويزيون و يا ساعت‌ها مشغوليت ذهني